صفحه اصلی اخبار سایت شهر ميلاجرد زنده یاد بانو فاطمه صحیفی ، دختر مدیر مدرسه میلاجرد
زنده یاد بانو فاطمه صحیفی ، دختر مدیر مدرسه میلاجرد مشاهده در قالب پی دی اف چاپ فرستادن به ایمیل
نوشته شده توسط رضا اتابکی   
سه شنبه ، 24 خرداد 1390 ، 17:17

بانو زنده یاد "فاطمه صحیفی" در فروردین سال 1303 خورشیدی در شهر اراک(که آن زمان عراق گفته می شد)، در خانه ای واقع در خیابان حصارآن شهر به دنیا آمد. مرحوم پدرش، "شیخ اسدالله صحیفی"(فرزند محمدصادق)، تحصیلات علوم دینی را در حوزه نجف اشرف به پایان رسانده و در اراک محرر مرحوم "آیت الله العظمی حاج آقا نورالدین عراقی" بود که بعدها به استخدام وزارت معارف درآمد و در مدرسه عظیمیه اراک که در سال 1299خورشیدی تاسیس شده بود به تدریس علوم دینی، قرآن و عربی مشغول گردید.

مادر "فاطمه صحیفی"، مرحومه "سیده شهربانوخانم" نام داشت که از سادات حسینی و میرحسینی و دستوری روستای فیجان از توابع اراک بود. متاسفانه "شهربانوخانم" به مدت طولانی بیمار شد و با اینکه مرحوم "اسدالله صحیفی" بسیار در علاج وی کوشید ولی فایده ای نکرد و "سیده شهربانوخانم" دیده از جهان فروبست و به این ترتیب، دوشیزه فاطمه در خردسالی مادر خود را از دست داد و تنها انیس و مونس و یاور وی پدر عالم و مهربانش بود و اغلب همراه پدر در مجالس درس وی و در مجالس خانوادگی حضور می یافت؛ تا اینکه مرحوم شیخ اسدالله بنابه اصرار و پیشنهاد دوستان، تصمیم به ازدواج مجدد گرفت و با مرحومه "شهربانوخانم" دختر مرحوم "میرزا ابوالقاسم مذهبی" از اهالی بسیار محترم روستای انجدان از توابع اراک ازدواج کرد. شایان ذکر است که "میرزا ابوالقاسم مذهبی" هنرمندی خوشنویس و تذهیب کار قرآن مجید بود؛ و کاملاً به یاد دارم که این بانوی مهربان و بزرگوار یعنی دختر مرحوم مذهبی، در سال چندین بار قرآن را ختم میکرد و هرگز نشنیدم که غیبت کسی را بکند و بدی شخصی را بگوید و تکیه کلام وی همیشه این  بود که «خداوند همه ما را آمرزیده دارد و به راه راست هدایت کند- انشاالله». روانش شاد باد.

در سال 1314خورشیدی که دستور کشف حجاب و لباس متحدالشکل صادر و در تمام مدارس دخترانه کشور به اجرا درآمد، پدر فاطمه خانم یعنی "شیخ اسدالله صحیفی" به علت اینکه دختران دانش آموز دبیرستان عظیمیه  اراک بنا به دستور سراسری حکومت وقت، کشف حجاب کرده بودند، از تدریس در آنجا خودداری کرد و از قبول ابلاغ رئیس فرهنگ وقت، مبنی بر تدریس در آن دبیرستان دخترانه سرپیچی کرده و با وی تندی نمود که پیامد آن تبعید مرحوم صحیفی به روستای دورافتاده کمیجان بود که بناچار "دوشیزه فاطمه صحیفی" نیز همراه با پدر و سایر اعضای خانواده عازم آنجا شدند. در آن دیار آقای "سراج الدین حجازی" که از بزرگان و معاریف آنجا بود از ایشان استقبال کرد و در قلعه خویش مرحوم "شیخ اسدالله صحیفی" و خانواده اش را سکونت داد و حتی خواهان تشکیل کلاس درس در همانجا برای دانش آموزان کمیجان و روستاهای اطراف شد. کلاس درس مرحوم صحیفی در همان قلعه برگزار می شد و فرزندان وی نیز در آن کلاسها شرکت می کردند و دوشیزه فاطمه  صحیفی نیز با شرکت در این کلاسها، تحصیلات ابتدایی خود را ادامه و احتمالاً به اتمام رسانید.

در زمان "حق شناس" بخشدار وقت بزچلو(بخش کمیجان)[یا بخش وفس؟!]، مرحوم صحیفی را از اراک دورتر نمودند و ایشان را به روستای وفس که گردنه ای صعب العبور و مردمانش گویشی جز فارسی رایج یعنی «گویش تاتی» داشتند (و هنوز نیز دارند) فرستادند.

"شیخ اسدالله صحیفی" در وفس به عنوان رئیس دبستان رودکی (تاسیس 1313 خورشیدی) مشغول به کار شد و در بعضی مواقع تا آمدن معلمین به کلاس درس، "دوشیزه فاطمه صحیفی" اداره کلاس ها را بعهده میگرفت و اغلب شاگردان آن دوره که بیشترشان رخ در نقاب خاک کشیده اند و تعداد اندکی  از آنان درقید حیات هستند، از حُسن کلاس داری وی تعریف می کردند. یکی از شاگردان آن مدرسه مرحوم "عبدالعلی سمیعی" (متولد 1298- متوفای 1375 خورشیدی)، فرزند مرحوم "آقامحمدبیک" بود که در سال 1319 خورشیدی موفق به دریافت گواهینامه پایان تحصیلات ابتدایی شد و در سال 1323 خورشیدی با "دوشیزه فاطمه صحیفی" ازدواج کرد.

بسیاری از دوشیزگان و بانوان آن دوران وفس که اکنون سالمند و در قید حیات هستند از هنرهای گلدوزی و سوزن دوزی و خانه آرایی "فاطمه صحیفی" و همچنین تلاش او در آموزش این هنرها به دختران نوجوان و جوان وفس بسیار یاد می کنند.

پیرزنان "محله میانده کوچک" وفس میگویند که اگر فاطمه خانم غذایی می پخت که برای همسایگان تازگی داشت و بوی آن به مشام می رسید، تا پیاله هایی از آن غذا را مابین همسایگان تقسیم نمیکرد، محال بود که خود و خانواده اش آن غذا را تناول کنند. او همیشه از مادرشوهر خود یعنی مرحومه "خاورخانم (دختر فضلعلی)" به خاطر زحماتی که می کشید بخصوص در کار طاقت فرسای پختن نان، طلب حلالیت و بخشش می کرد و تا جایی که در توانش بود به وی کمک میکرد و موقعی که فاطمه خانم درگذشت، این "خاور خانم" بود که از همه‌کس بیشتر بر سر و روی خود می کوبید.

به هرحال با استخدام شدن "عبدالعلی سمیعی" در اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) و اعزام وی به روستای میلاگرد(میلاجرد)، فاطمه خانم نیز همراه شوهر عازم آنجا شد و در بالاخانه مرحوم "مشهدی ابوالحسن اتابکی" ساکن شدند. "مشهدی ابولحسن" و همسرش مرحومه "آسیه خانم(آسیه باجی)" به این خانواده بسیار محبت نمودند. مرحوم عبدالعلی پس از مدتی مدیر مدرسه میلاگرد شد و به "آقای مدیر" معروف و بسیار مورد احترام اهالی بود. آقای "علی محمد صحیفی"(متولد 1309 و اکنون ساکن آمریکا) برادر فاطمه خانم میگفت:«هنگامی که من به دیدار خواهرم فاطمه خانم به میلاجرد رفتم، دیدم که این بانو با سرپنجه هنرمند خویش رودری ها و توتاقچه ای ها و روپیش بخاری های زیبایی را بافته و دوخته و آن تک اتاق را به شکل بسیار زیبایی آراسته بود».

یکی از ویژگیهای اخلاقی فاطمه خانم، شهامت در سخن گفتن با اشخاص مهم و پرنفوذ زمانه خود بود؛ زمانی که سرلشکر "مجید فیروز(ناصرالدوله)" برای سرکشی به املاک خود واقع در میلاگرد به آن روستا وارد شد، همه زنان  که در مسیر وی و همراهانش قرار داشتند از او ترسیدند، ولی فاطمه خانم نه تنها استوار ایستاد بلکه با این شاهزاده قاجار و ملاک بزرگ درباره مشکلات میلاجرد سخن گفت که موجب حیرت شاهزاده شد و از همراهان خود نام و نشان این بانو را جویا شد.

در سال 1324خورشیدی، نخستین فرزند فاطمه خانم و همسرش "عبدالعلی سمیعی" در وفس دیده به جهان گشود که وی را "عباس" نامیدند؛ فاطمه خانم برای عباس قبایی زیبا دوخت و بر شانه وی آیه وان یکاد الذین آویخت که عکس آن هنوز موجود است.

تقریباً در سال 1328خورشیدی دومین فرزند خانواده بدنیا آمد ولی مامای محل که گویا در این رشته آشنایی کافی نداشت غافل از این موضوع ماند که فاطمه خانم فرزند دیگری نیز در شکم دارد و در نتیجه با بدنیا آوردن فرزند اول، ماما از بدنیا آوردن فرزند دوم غافل ماند و زمانی که برای به دنیا آوردن فرزند دوم به بالین زائو شتافت دیگر بسیار دیر شده بود... آری، بانو صحیفی براساس نوشته سنگ قبرش در سال 1328خورشیدی چشم از جهان فروبست و پیکر بی جانش در قبرستان "حاصار لته" روستای وفس به خاک سپرده شد. روانش شاد و غریق رحمت الهی باد.

مرحوم "اسدالله صحیفی"، فرزند مرحومه فاطمه خانم را که زنده به دنیا آمده بود،"عزیزالله" نامید. مرحوم "عبدالعلی سمیعی" بعد از درگذشت جانگداز همسرش فاطمه خانم، به محل خدمت خود یعنی روستای میلاجرد رفت و پس از مدتی برگشته و در وفس با دخترٍ پسرعموی خود، بنام "اقدس خانم سمیعی(امین اقدس)" دختر مرحوم "کربلایی باقر(پسر حاج محمدنایب)" ازدواج کرد و با وی و عباس به میلاجرد برگشت. عزیزالله تا سه الی چهار سالگی در وفس تحت مراقبت مادربزرگ خود یعنی خاورخانم قرار گرفت، تا اینکه این بانوی بزرگوار که زحمت و مرارت بسیاری را برای این طفل مادر مرده یعنی عزیزالله کشیده بود، درحدود سال 1332خورشیدی به رحمت ایزدی پیوست و در گورستان بالای محله میانداران وفس(سَرقَربان) به خاک سپرده شد. روحش شاد باد. بعد از درگذشت خاورخانم، عزیزالله را نیز به میلاگرد بردند و تحت سرپرستی پدر قرار گرفت...

همانگونه که در بالا گفته شد، از زنده یاد "فاطمه خانم صحیفی" دو پسر بنام های "عباس" و "عزیزالله" برجای ماند. عباس اکنون 65 ساله و کارمند بازنشسته اداره دامپزشکی و عزیزالله 61 ساله و دبیر بازنشسته اداره آموزش و پرورش استان مرکزی است.

منبع الکترونیکی وبلاگ وفس

مطالب مرتبط

نظر ها
افزودن جدید جستجو
زهرا   |217.218.50.xxx |2011-07-09 13:42:40
خوب بود
نوشتن نظر
نام:
ایمیل:
 
آدرس سایت:
عنوان:
قالب نوشته:
[b] [i] [u] [url] [quote] [code] [img] 
 
 
:angry::0:confused::cheer:B):evil::silly::dry::lol::kiss::D:pinch:
:(:shock::X:side::):P:unsure::woohoo::huh::whistle:;):s
:!::?::idea::arrow:
 
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.

3.26 Copyright (C) 2008 Compojoom.com / Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved."

آخرین بروز رسانی مطلب در جمعه ، 27 خرداد 1390 ، 18:14