ای دوست این من هفتاد من
نه خیری نه آثاری بود زمن
در ادعا من هستم چو شیر
درعمل دررفتار خود اسیر
پیر شد جسم جانم ای جوان
عمر آخر رسید مرا مرده دان
وقت آخر شد ز دوران ما
جوان هوشیار نبود خیر زما
بی غرض گفتم وضع آشکار عیان
این هفتادمن را توخالی پوچ دان
_________________
ديروز دنبال گمنامي بوديم و امروز مواظبيم ناممان گم نشود...
آنجا(جبهه)بوي ايمان ميداد و اين جا ايمانمان بو مي دهد..
الهي : نصيرمان باش، تا بصير گرديم .
بصيرمان كن تا از مسير برنگرديم و آزادمان كن تا اسير نگرديم.
سردارشهيد شوشتري