شهيد علي محمودي فرزند نصراله به گاه 1343 براق هستي به تربت ميلاجرد راند آن را خانه دنيوي خواند. خاك عنبر افشان از قدومش گشت و هوا عطر افشان از نسيمش. نغمه جانفزاي اذانش در گوش خواندند و برفراز كردند و با صوت دلرباي زبانش دست شكر به درگاه بي نياز. روحش را از همان دوران به صوت نماز آراستند و از حرص و آز پيراستند . اينگونه بود كه در دوره شباب در مقام جواب و به شكرانه تعليم پدر و مادر روي به محراب نهاد و مكبر نماز گشت. مفسر نياز. در مراسم عزاي حسين سالار شهيدان ذاكر بود و شاكر خدايش در مروت دهر يگانه بود و در فتوت در شهر نشانه و در شركت در مسايل فرهنگي و ورزش عاشقانه در رشته هاي ورزشي ، واليبال ، فوتبال ، كشتي و پرتاب وزنه نيز دستي داشت. بعد اتمام تحصيل در دوره دبيرستان و اخذ مدرك ديپلم با شروع جنگ به جمع رفقا پيوست و به سن 18 سالگي عازم نبرد گرديد. در اينجا چشم دل خوانندگان عزيز را با مرواريد صدف شهيد منور مي كنيم: اي امت بيدار و هشيار ايران همگي آگاه باشيد كه منافقان مي خواهند انقلاب نو پاي ما را دگرگون كنند ولي كور خوانده اند و اين انقلاب ديگر از بين رفتني نيست. آنها مي خواهند كه قلب امام را به رنج آورند ولي قلب امام قلب تمام ملت است.
اين چنين سفر آخرت را راي زد و دنياي فاني را پشت پاي به تاريخ بيستم ارديبهشت ماه سال 1361 در عمليات بيت المقدس بر اثر اصابت تركش تير بر پيشاني ستاره اي بر فرقش بدرخشيد و تابيدن گرفت و آسمان وطن را منور ساخت. مركب شهادت و بقا به سرعت تاخت.